یک شجره نامه از تیره های ایسوند -میوند

شجره نامه خاندان آدینه سرلک -ایسوند-میوند
حدود 260 سال پیش مردی از تباربختیاری به نام زال در منطقه اشترانکوه بختیاری زندگی میکرده که از وضعیت خانوادگی و موقعیت اجتماعی و شرایط زندگی او اطلاعاتی در دست نداریم ، اما پسرش جمشید و نوه اش نوروز و نتیجه او آدینه جد بزرگوار تیره و خاندان ما ،او را به ما مرتبط می سازد . او در دوران پرآشوب وفراز و نشیب تاریخ ایران و بختیاری ،در نیمه دوم قرن هجدم و چند سالی پس از مرگ علیمردان خان اول (1752میلادی-1131خورشیدی )در سال 1133خورشیدی ومقارن با روی کار آمدن زندیه ، بدنیا آمد .برخلاف تصور رایج که می پندارندبا روی کار آمدن کریم خان که خود برخاسته از قوم لر بوده وضعیت سیاسی و اجتماعی قوم لر تغییرجدی کرده و دستخوش تحول اساسی شده است ،دوران کوتاه حکومت زندیه گرچه به دلیل شخصیت معتدل و مردمی وی و حمایت نسبی از رعایا ،آرامش و سازندگی در برخی زمینه های لشکری و کشوری به چشم میخورد ، اما اتفاقا دوران شکوفایی قوم لر و ایل بختیاری پس از انتقال قدرت از زندیه به قاجاریه شروع می شود و در دوران مشروطیت به اوج خود میرسد. درهرحال اوضاع و شرایط از زمان زندگی نیای بزرگمان “زال” تا نیم قرن پس از آن و مقارن به دنیا آمدن نتیجه اش آدینه ،برای جامعه ایران و بویژه اقوام مختلف و از جمله بختیاری ها ،بسیار بی ثبات ،مخاطره آمیز و عاری از عدالت اجتماعی بود ه است .متاسفانه از سرنوشت نوروز پدر آدینه هیچ گونه خبری در دست نیست واز گفته ها و روایات بزرگتران خاندان ،معلوم نمیگردد که آیا او هم در درگیری های مختلف بین خوانین و یا بین خوانین و مباشرین دولتی و تفنگداران دولتی کشته شده ویا اینکه به اسارت گرفته شده و به مرکز و یا نقطه نا معلومی انتقال یافته است ویا حتی شاید در سفر به خوزستان گرفتارطاعون شده ، اما آنچه از روایات بزرگترهای خانواده روشن گردیده ،انتقال همسر ش گل نساء و فرزندش آدینه و پناه بردن به طایفه ایسوند از طریق ورود به تیره محترم خانه قائد که در آن زمان از تیره های بساک بوده در فاصله سال های 1210تا 1212 خورشیدی است .
فرزندان آدینه سرلک :خدادادمتولد 1213 – شعبان 1220 -حسین 1221 -علی 1223 وفرزنددختری در1225که چند روز بعداز تولد مرده است .در زیر شجره نامه کامل تیره سرلک ایسوند به تعداد657نفرفرزندان آدینه آورده شده است .

اسطوره های قوم لر

یادبودی از اسطوره های حقیقی قوم ” لر ”
زیاد شنیده ایم که می گویند :کوروش هم لر بود ،لشکریان هخامنشی بختیاری بودند ،دکتر مصدق هم بختیاری بود .هیچ سندی برای درستی این سه مورد وجود ندارد ،همچنانکه هیچ سندی برای هزاران داستان و روایت خیالی و گاه جعلی مشابه آنها وجود نداشته و ندارد .
اما به اندازه برگ درختان بلوط های زاگرس سند وجود دارد که : علی مردان خان بختیاری (نایب السلطنه ) و یا محمدتقی خان بختیاری کیانرثی و یا علیمردان خان بختیاری ممصالح ،چه کسانی بوده اند ،چه زمانی بوده اند و چه کرده اند . این نوشتار یادبودی دوباره از این نام آوران است .این یادآوری و نامبری نه تنها برای شجاعت ها ،دلاوری ها و جنگاوری های آنان است که دراین میدان اگر نیم نگاهی به جنگ هشت ساله اخیر کشورمان بیندازیم صدها دلاورچونان علیمردانها،خواهیم یافت اگر پای صحبت و خاطرات فرماندهان جنگ از جمله فرمانده بختیاری سردارمحسن رضایی بنشینیم شب ها تا صبح روایاتی همچون روایات جنگ سیاه کوه و سفید دشت ،خواهیم شنید .اما آنچه علاوه بر همه بیباکی ها و جنگاوری های اسطوره های نام آور ایل بختیاری جذابیت دارد افکار و اندیشه های نوگرا و مترقی آنان در جهت شکوه ،تعالی و توسعه وطن در آن دوران تاریک استبداد قاجاری و پس از آن نیز رضاشاهی است .

1- علی مردان خان بختیاری (نایب السلطنه )تولد در حدود 1081 شمسی ،فوت1133 ش دردربند ازنا -علی مردان خان اول فرزند علی حیدر آقا ممصالح از بزرگان بختیاری ،در اواخر پادشاهی سلطان حسین صفوی و نادرشاه افشار ، ریاست شاخه چهارلنگ بختیاری را به طور کامل بدست آورد و می توان گفت اولین بختیاری است که مدت کوتاهی نیز در دوران انتقال از افشاریه به زندیه بر بخشی از ایران سلطنت کرد .در تاریخ چند صد ساله ایل بختیاری علی مردان خان ممصالح یگانه مردی است که توانست به بالاترین جایگاه سیاسی آنروز یعنی نیابت سلطنت دست پیدا کند. و شاید اگر اشتباهات خود و مشاورانش رخ نمیداد،او اولین شاه ایران از ایل بختیاری نام می گرفت .پس از مرگ نادر شاه او به کمک ابوافتح خان هفت لنگ بختیاری حاکم وقت اصفهان و کریم خان زند متفقا و در ابتدا گرداگرد نوه دختری شاه سلطان حسین اداره امور بخش بزرگی از کشور را بدست گرفتند .دراین دوران علی مردان خان نایب السلطنه ،کریم خان فرمانده سپاه و ابولفتح خان حاکم اصفهان بود .این اتحاد چند سال بعد با کشته شدن ابوالفتح خان بدست علی مردان خان و نهایتا کشته شدن خود علی مردان خان بدست محمد خان از یاران کریم خان ازبین رفت و در 1133خورشیدی .1167قمری.1755میلادی قدرت و حکومت به کریم خان زند رسید . (برای مطالعه بیشتر :کتاب تاریخ بختیاری سرداراسعدبختیاری -سایت آزادمردان- سایت سرزمین ما -وبلاگ ممصالح بختیاری )

2-محمد تقی خان بختیاری کیان ارثی تولد1178شمسی.وفات 1229شمسی -ایشان از نوادگان زمان خان کیانرثی و فرزند علی خان است .وی در دوران فتحعلی شاه قاجار ،ایلخانی بختیاری را بر عهده داشت .از حدود سال 1212خورشیدی به مخالفت و نبرد با دولت مرکزی پرداخت .محمدتقی خان حکومت جدیدی مستقل از دولت قاجار در کل مناطق بختیاری و لرنشین ایجادکردو از پرداخت مالیات به دولت به این دلیل که آنراصرف آبادانی مناطق بختیاری نمیکند و روا نیست از کیسه این مردم خرج ضد خودشان و حیف و میل های شاهانه شود ،خودداری ورزید .او برای شروع علاوه برنگهداری 20هزارتومان مالیات بختیاری و عدم ارسال به تهران ،گفته می شود 600هزارتومان مالیات فارس را هم به نفع حکومت بختیاری مصادره کرد.از یک دهه مبارزات بی وقفه او با دولت مرکزی بسیار گفته شده است ،اما مهم تر از همه ،اقداماتی است که به دلیل اندیشه های نو و وطن دوستانه اش انجام شده و یا به فکر انجامشان بوده و به یادها مانده است ،از جمله :تفکر ایجادیک کنفدراسیون ایلی که از کرانه های خلیج پارس و سرزمین دشتستان و بوشهر تا خوزستان و لرستان و کوه های بختیاری و چارمحال تا مرز اصفهان را در بر می گرفت و می توانست امنیت و آرامش و رونق تجارت و گسترش فعالیت های اقتصادی را ایجادکرده و باعث تعالی قوم لر از نظر رشدفرهنگ و ترویج سوادآموزی در جامعه گردد .و همچنین کاهش مالیات هادر حد توان طوایف و هزینه کردن آن در سرزمین های تحت کنترل کنفدراسیون و حکومت بختیاری و عدم پرداخت به دولت مرکزی ،برقراری امنیت و منسوخ کردن دزدی و راهزنی ،برنامه ریزی برای ساختن راه های جدید و مذاکره با خارجی ها برای راهسازی ، اصلاح نژاد اسب و دام ، اسکان عشایر برای ایجاداشتغال به کشاورزی و تجارت (بخشهایی از موارد گفته شده را نیز به اجرا در آورد .) .این مرد آزاده وبی نظیر بختیاری سر انجام پس از یک دهه مبارزه با دولت مرکزی در اسارت در تهران به سال 1229خورشیدی در گذشت . برای اطلاع از مشروح مبارزات او به کتاب تاریخ بختیاری سردار اسعد و سایت آزادمردان مراجعه کنید .

3- علیمردان خان چهارلنگ بختیاری تولد1272.وفات 1313زندان قصرتهران -فرزندعلیقلی خان مم صالح و بی بی مریم و از نوادگان حسنقلی خان ایلخانی است .پدرش علیقلی خان در بین مردم هر دو شاخه ایل بختیاری محترم بود اما اورا در خردسالی از دست داد و در دامان مادربزرگوار و گرامیش سردارمریم و در کانون خانواده دایی هایش بویژه سردار اسعد رشد یافت . او در 17 سالگی در فضای مشروطیت و با حضور در کارزار آزادسازی تهران به همراه دایی هایش ،درس های اولیه سیاست را آموخت و تجاربی کسب کرد.

علیمردان خان ازبهار1308شمسی در برابر ظلم و ستم روزافزون استبداد پهلوی وارد مبارزه مسلحانه با دستگاه ستمشاهی رضاخان گردید.و طی یک دوره پنج ساله در دو مقطع از شهرکردچهارمحال تا خوزستان ضربات مهلکی به ارتش و مراکز دولتی وارد ساخت و نهایتا در سال 1312 خورشیدی بازداشت و یک سال بعد برخلاف امان نامه به دستور رضاشاه در آذر سال 1313 در زندان قصر تهران تیرباران گردید و بدرود حیات گفت .آخرین صدایی که از او شنیده شد “زنده باد ایران ،زنده باد آزادی ” بود .او در دوران مبارزاتش قوانین غیر عادلانه ای را که موجب خوارشمردن اقوام و ایجاد فشارهای مالی و روحی بر جامعه بود و وصول مالیاتها را لغو کرد و پوشیدن اجباری لباس متحدالشکل و کلاه پهلوی را از دستور خارج ساخت و نامعتبر اعلام کرد .همچنین هیات اجتماعیه بختیاری را متشکل از 12نفر از بزرگان و کلانتران جهت نظارت بر سازماندهی نیروها ،شکل داد. برطبق روایات افراد ونوشته های مندرج در بیشتر کتاب های تاریخی ،در ابتدای جنگ سپاهیان بختیاری ، نیروهای دولتی را در بیشتر عملیات شکست داده و اسیران بسیاری از آنان گرفتند تا آنجا که نیروهای دولتی برای مقابله با خان ،ناگزیر به استفاده از هواپیما و بمباران سپاه بختیاری شدند،اما در پایان کار ،جنگ از شکل منظم و رویاروی خارج شده و وتا مدت ها خان با جنگ چریکی و شیوه جنگ و گریزمقاومت می کرد تا اینکه نهایتا به سوی سردشت عقب نشینی واز آنجا روانه دزفول گردید.و در آخر به رغم پشتیبانی مردم دزفول ،برای جلوگیری از خونریزی بیشتر ،خود را تسلیم سرهنگ صادق خان کرد و از آنجا به تهران منتقل و روانه زندان قصر گردید .وبه این ترتیب یکی از پاک ترین و آزاده ترین فرزندان بختیاری و ملت ایران به تاریخ پیوست .

شعر و سروده و موسیقی لری در حکم نمادهای فرهنگ ملی

شعر و سروده و موسیقی لری درحکم نماد های فرهنگ ملی

شعر و سروده و ترانه و موسیقی لری همچون تن پوش سنتی چوغا (چوخا) برای همه اقوام ایران آشنا ،برای بسیاری ازمردم پر طرفدار و خوشایندو برای قوم لر نمادهایی غرورانگیزاند. شاید ادعای خالی از اعتباری نباشد اگر گفته شود هیچ قومی در ایران به اندازه لرها شاعر و ترانه سرا ندارد. این شعرا و ترانه سراها در بین هر تش و خانوار و تیره و زیر سیاه چادرها و همراه گله و رمه و در وقت داس و درو ،سروده هاشان را از اعماق قلب و جان به زبان می آورندو به سرعت توسط دیگران نوشته و به کاغذدرمی آیند .اینان شاعر رسمی مکتب و مدرسه دیده نیستنداما، سروده هاشان در عین سادگی و بی پیرایگی  “چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند .”و شگفت آنکه خریداران این سروده ها ، پدیدآورندگان بومی بی نام و نشان آنها و شعرای نامداری همچون بابا طاهر و داراب افسر رابه یک چشم می نگرند،گرچه این مفاخرملی همواره اسباب مباهات قوم لربوده اند. در بین این سروده های مردمی ، تعدادی  نه تنها برای قوم لر بلکه برای همه مردم ایران حکم مشک را دارندچون خود به بویند: دایه دایه وقت جنگه -لچک ریالی -دی بلال – بارون بارون – شیرعلیمردون – و گلی جون ازاین گونه اند .از این بین شیرعلیمردون و پاراگراف آغازین گلی جون از سروده های دل انگیز داراب افسررانمونه آورده ام
.مو لر بلیط خورم، هف سال چوپونم
(ممدلی شیرعلی مردون)مو لر بلیط خورم، هف سال چوپونمار بهلیم به قرقره مشق ندونم (ممدلی شیرعلی مردون)بنویسم کاغذی تی بی ستاره

زر بده فشنگ بخر جنگ وست دوواره (ممدلی شیرعلی مردون)

تفنگ ماسه طلا، دست گوومه

جنگ با شا کردم و کار بوومه (ممدلی شیرعلی مردون)

بنویسم کاغذی، سی بی عظمیه

زر بده فشنگ بخر جنگ وست به دیمه (ممدعلی شیرعلی مردون)

تفنگ علی مردون، هم باز صدا کرد

سرهنگ کله پوستین تنگه بلا کرد (ممدلی شیرعلی مردون)

کجه تیپ؟ کجه سپاه، کجن فراشم

روه دین دام و ددوم بیان سر لاشم (ممدلی شیرعلی مردون)

چار بالون چار طیاره، چارتا زره پوش

ددویل ممدلی همه سیاپوش (ممدلی شیرعلی مردون)

 

گلی جون

’كجِه رَهدِه كناری؟

’كجِه رَهدِه ’مناری؟

’كجِه گَویل زنبور؟

علی محمد و صیفور؟

علی محمد ’كجِه رَهد؟

پَ ’كجِه رَهدِه تیمور؟

بگو جَلدی بی یاهِن

همه خیلی پی یاهِن

كناری رَدِه ’ورخاك

مناری گشته غمناك

پی یا یل همه ’مردِن

به خاكسون ’پای سپردِن

كنارینه ده سال پیش

برق زِید بدبخت كه مرده

مناری به چَه وَست

كه جونِس سپرده

گلی جون بی یو زِدینم

خدایا خَو اِبینم

ز بسكه چی اِبینم

ز سر رَهد عقل و دینم

’یوچِنِه؟ ’یو كه چی كوگ اِپِرِه؟

یو كه چی مار اِ’سرِه؟

گلی جون مَر چه وابید؟

ئی ’چو سی ’چونو وابید؟

 

تحول فرهنگی در قوم لر و ایل بختیاری

عده ای تاریخ قوم لر را  چندهزار و گروهی  هزار و برخی نیز ، چند صد سال برآورد می کنند .اسناد موجود تاریخی بخشی را رد و بخش دیگر را تایید میکند .اما چه این چه آن درست باشد ،آنچه امروز اهمیت درجه اول دارد یک بازنگری و گزینش برترها و بهترهای فرهنگ و ادب قوم بزرگ مان برای حضور موثرتر و سازنده تر در آینده حیات سیاسی و اجتماعی کشورمان است .در فضای دوران جدیدی که آنرا عصر هوشمندی و دانش می نامند ،بی خبری و بی خردی حکم زهرقاتل را برای کل جامعه ی ما خواهد داشت .از اینرو تجهیز به ابزار روز و افزودن به اطلاعات و دانش و تصفیه و تحول فرهنگی تنها راهکار رساندن قوم بزرگ مان به سر منزل مقصود است .به طور مشخص پیشنهادم  اینست که این بازنگری را می توان در 1-  آداب سوگواری  2- آداب ازدواج و موضوع خانواده 3- نگاه به تحصیلات عالیه به عنوان یک آرمان و در آخر 4- حذف برخی از واژگان ناپسند و آمیخته به دشنام از گویش و محاوره روزمره متمرکز ساخت .

1-آداب سوگواری  :متاسفانه گرچه مبنای مراسم سوگواری  ، عواطف شدید و وفاداری به سنن است ،اما زیر نوعی تفنن و افراط ،امروز ه این مراسم از سویی در برگیرنده صرف هزینه های بی مورد و ریخت و پاش های بدون توجیه و از سویی صرف زمان طولانی چه در برگزاری و چه در ادامه سیاه پوشی و خروج زندگی بازماندگان از روال طبیعی وازهمه بدتر اسرار به تیراندازی افراطی و ایجاد جو سنگینی که در گذشته های دور مشابه آن دیده نمیشد .

2-این موضوع نیاز به یک بررسی کارشناسانه دارد اما آراء و نظرات گاه آمیخته به لجاج و احکام منسوخ طرفین وصلت ،بسیار دست و پاگیر  است .

3- در این خصوص گرچه آمار دقیق و معتبری در دست ندارم ، اما در بین بیشترجوانان تیره و طوایف مختلف بویژه پسران دیده  می شود که پایان تحصیلات متوسطه با پایان کامل تحصیلات برابر گرفته میشود و به نوعی ادامه  آنرا لوکس تلقی می کنند.

4-در سال 1352 با عده ای از دوستان برای چند روزی در یک روستای بختیاری نشین جنوب دزفول بسر می بردم و آنان از نوع گویش آلوده به دشنام به شخص ثالث و مخاطب غایب تعجب میکردند . متاسفانه امروز نیز در گفتگوها فحاشی به ارواح و بستگان مخالفان و یا به تعبیری دشمنان و آن هم در برابر جمع ،همچون گذشته دیده می شود .